my love

پسر داییم عاشق یه دختره بود; خیلی همو دوس داشتن بعد از یه مدت دختره پیچوند رفت با یکی دیگه.... پسر داییم اومده بود پیشم سرشو گذاشته بود رو زانوهام گریه میکرد و میگفت: عشق و عاشقی همش دروغه!!!! دیگه میخوام مثل تو باشم عاشق نشم؛... وابسته نشم؛ پست باشم؛ اشغال باشم؛ عوضی باشم، مثل لاشخورا زندگی کنم!!!! مونده بودم دلداریش بدم یا بزنم لهش کنم!!!!!!!

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 10:35 توسط masoud| |


Design By : Susa Theme